روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

اردیبهشت

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۲:۰۳ ب.ظ

پس از یه فرجه یک هفته ای سخت امتحان زنان رو دادیم. آخرین بخش ماژور هم سپری شد و از شنبه میریم عفونی. دیروز تنهایی داشتم کنار زاینده رود و زیر پل فردوسی قدم میزدم، فوق العاده هوای خوبی بود. نم نم بارون و هوای دلچسب اردیبهشت. خوشبختانه هنوز زنده رود زندس. خستگی این مدت درس خوندن حسابی ازتنم دراومد.

به همه چی فکر کردم، به گذشته و آینده. به زندگی. به آرزروهام. چقدر تفاوت تفکر و نگرشم رو نسبت به گذشته خوب حس میکنم. میگن سن که بالا میره خیلی چیزا درونت عوض میشه، اما فکر نمیکردم نسبت به دو – سه سال گذشته اینقدر احساسام فرق کنه. مثل اینه که الان دارم زندگی رو از یه دریچه دیگه نگاه میکنم. کارای بچه های ترم پایینی و رفتارهاشون برام خنده دار و بچه گونه شده. مثل یه پیرمرد که داره به کار جوونا نگاه میکنه! میبینم احساسات درونم کم کم داره خشک میشه. همچنین فکر میکردم که مثلا سه سال دیگه وقتی کنار زاینده رود دارم قدم میزنم چقدر عوض شدم.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۲:۰۳ ب.ظ
  • محمد اسماعیل آرامش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی