من
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
( 24 سال پیش در چنین ساعاتی به دنیا آمدم. درست در همین لحظات. و حالا این منم، دنیای من این گونه است: تهی. خالی از عشق، خالی از حس بودن. حس خواستن. )
- ۰ نظر
- ۰۳ بهمن ۹۰ ، ۱۳:۰۸
من
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
( 24 سال پیش در چنین ساعاتی به دنیا آمدم. درست در همین لحظات. و حالا این منم، دنیای من این گونه است: تهی. خالی از عشق، خالی از حس بودن. حس خواستن. )