روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

ورونیکا

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیردادوارد: الان احساس چیو داری؟

ورونیکا: احساس کسیو که میخواد تا آخر عمرش زندگی کنه...

به نظر من این زیباترین دیالوگ "ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد" بود. رمانش را نخوانده‌ام اما فیلم و دیالوگ‌ها فوق العاده بودند. شخصیت ورونیکا را بسیار خوب لمس کردم. شاید چون شباهت های زیادی با افکار و دیدگاهش در اول فیلم داشتم. با این فیلم اشک ریختم و خندیدم.

پائولوکوئیلیو را با کیمیاگر شناختم. آن زمان واقعا از خواندن رمانش لذت بردم. البته رمان و فیلم نامه‌ای که از آن اقتباس شده دو مقوله کاملا متفاوت اند اما فیلم را بببینید و از هدایت "سیاهی ناامیدی" به "سپیدی شوق زندگی" لذت ببرید.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۲۶ ب.ظ
  • محمد اسماعیل آرامش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی