روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

۲ مطلب در مرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

بعد از کلی استرس و اضطراب بالاخره این امتحان رو هم دادیم و خلاص شدیم. شب امتحان نتونستم بخوابم و تا صبح قلبم می زد خفن. واسه امتحان کنکور هم اینقدر استرس نکشیده بود که تو هفته ی آخر کشیدم.
ولی خوب با یه نمره ای که با توجه به مقدار درس خوندنم خوبه انشالله قبول میشم. اما به این مسئله ایمان آوردم که:
علوم پایه همه پاس میشن چون همه درس می خونن. اگه نخونی یا کم بخونی می افتی مثل آب خوردن.
خوب گویا دروازه های فیزیو پات و دوران بالینی باز شده. خبر خوب دیگه هم این که به مناسبت ورود ما به دوره ی بالینی بیمارستان جدید هم افتتاح شد! حداقل بیمارستانمون شیکه تا چند سالی که ما هستیم!
پ.ن
جا داره از همه‌ی دوستان عزیز که بانظراتشون منو دلگرم کردند تشکر کنم. مخصوصا، یک دانشجوی پزشکی و دکی بارونیکه مدیون راهنمایی‌هاشونم.

خوب همانگونه که در عکس زیر مشخصه وضعیت بنده یک چیزی تو مایه‌های مفلوک و این چیز‌هاست. ده روز مونده به علوم پایه کلا هزارتا تست هم نزدم!
به قول ترم بالایی ها هر کس علوم پایه بیفتد "گاگول" تشریف دارد، اما خداییش من که هیچی نخوندم، اگه بیفتم باز هم گاگولم؟
خوب طبق معمول چشمه‌ی درس خوندن من روزهای آخر جوشان و خروشان می شه. البته در این مورد خیلی امید ندارم چون حس درس نیست، اضطراب هم که صفر.
خوب غرض هم از این پست همین بود که اعلام موجودیتی کنم ببینید ما چطوری روزگار میگذرونیم.
تا بعد از علوم پایه!