روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

روزنوشت‌ها

تعدادی از نوشته‌های جدید و قدیمی‌ام

درگیر میشویم

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۰ ق.ظ

درسته که قسمت زیادی از کشیک های عفونی، صرف این میشد که با اینترن ها و رزیدنت های داخلی سر و کله بزنیم، سر اینکه مریض اصلا مربوط به عفونی میشه یا نه، اما برای من بسیار شیرین بودند. وقتی یک مریض میاد اورژانس، از موقعی که شرح حال میگیری و دنبال اندیکاسیون های بستری میگردی، تا وقتی که اگر لازم بود به آنکال زنگ بزنی و order بگیری و تا وقتی که ECG و آزمایشات مریض برسه و تو یک ST elevation ببینی، مریضی که با تب اومده بود، بره تو فیلد قلب؛ تک تک این مراحل یعنی درگیری کامل با مریض. یعنی اینکه گاهی نمیدونی چیکار کنی و با پرسش و خوندن سریع نکات کتاب جوری یاد میگیری که با همه ی یادگرفتن های دوران پزشکی فرق میکنه.

خوشبختانه (یا شایدم بدبختانه) بیمارستان های ما رزیدنت عفونی (و سایر دروس مینور) نداره. این باعث میشه که درگیریت و احساس اینکه تصمیم تو خیلی مهمه و باید تصمیمی بگیری که درست باشه، اینکه مثلا بستری نکردنت باعث نشه اتفاقی واسه مریض بیفته و همچنین تو شرح حال گرفتن و معاینات بالینی دقت کنی مسئله مهمی رو از دست ندی. وقتی که اگه به آنکال محترم زنگ بزنی ممکنه یک سری بد و بیراه بشنوی که چرا این مریض به این سادگی رو خودت تصمیم نگرفتی که چه order ای بذاری، همه اینها باعث میشه که سعی کنی از تموم علمت استفاده کنی و با دقت کار کنی و خودتو درگیر مریض کنی و این یعنی اینکه manage مشابه اون مریض رو همیشه به خاطر میسپری.

اینها رو اصلا در دوران استاجری تجربه نکردم. اینطوری یادگرفتنو. اینقدر کزاز و دیفتری و سرخک و لایم خوندیم که وقتی یک مریض با شکایت های شایعی مثل نومونی و استئومیلیت و عفونت های بافت نرم و از همه مهم تر سپسیس میاد گیج میشیم. به جای اینکه بیشتر رو اورژانس ها کار کنند ده بار کل پروتوکل درمانی سل رو خوندیم.

اما از اینا که بگذریم این ماه case های جالبی دیدیم. اولا که ۷-۸ تایی سالک (لیشمانیاز جلدی) تو بخش بستری شدند. استادمون که میگفت اینجا ۸ سالی بود سالک ندیده بودم. از یک طرف هم بروسلوز (تب مالت) که اینجا شایعه، شایع تر شده بود و چند تایی بستری و چندتایی مراجعه سرپایی داشتیم.

و یه مسئله دیگه که برام جالب بود، موقعی بود که اتندهای محترم میخواستن یک مریضی رو که با تب و علائم تنفسی بستری بود مرخص کنند. موقع رفتن خودش اومد و گفت من با یک مشکل اومدم و با ده تا مشکل دارم مرخص میشم! با مریض آشنایی نداشتم اما بعد که خواستم خلاصه پرونده بنویسم دیدم بعله، در طول بستری، با پاراکلینیک انجام شده، ده جور مشکل از قبیل قند خون بالا، ایسکمی قدیمی تو ECG، غیر طبیعی بودن پروفایل چربی و همچنین فشار خون کنترل نشده داشته که بیمار محترم گویا خبری نداشته ازشون! حالا تا من خواستم بهش بقبولونم که موضوع چیه چهارتا بد و بیراه گفت و رفت!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۰ ق.ظ
  • محمد اسماعیل آرامش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی